سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 پارسی بلاگ RSS پست الکترونیکی درباره من صفحه اصلی
غریب، کسی است که دوستی ندارد . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خویش به امام حسن علیه السلام ـ]


دخترک روبه‏رویم می نشیند و لبخندی می زند، با لبخندی پاسخش را می دهم. چهره زیبا، معصوم و مغروری دارد، چهره‏اش به دل می نشیند. کمی بعد صدای زنگ موبایلش می آید، با اکراه پاسخ می‏دهد، بی اختیار مکالمه‏اش را می‏شنوم؛
- ببخشید شما؟! 
- ...
- به جا نیاوردم؟! میشه خودتون رو معرفی کنید؟!
گوشه چشمی نگاهش می کنم، ابروهایش را در هم کشیده است، گوشی را قطع می کند. دوباره و سه باره صدای زنگ گوشی بلند میشود، این بار با ناراحتی و شاید عصبانیت جواب می‏دهد:
-  شما اول خودتو معرفی کن،
- ...
-  من لزومی به جواب دادن نمی بینم...
گوشی را قطع می کند، کمی بهم ریخته است، از حالت چهره اش و اندک لرزش دستانش میشود دلهره را به خوبی حس کرد...

باید پیاده شوم، از جایم بلند میشوم و نگاهش میکنم، غرق در دنیای خودش است،
با خودم می گویم کاش اصلا جواب نمیدادی، کاش همین چند جمله را هم از آن ذهن مریض دریغ میکردی، یاد لرزش دستانش می‏افتم و من نیز ناخودآگاه دلهره می گیرم، نکند پسرک پشت خط در تماس های بعدی این دلهره را به نفع خود مصادره کند، نکند فریبش بدهد، نکند معصومیت و غرور زیبایش را بدزدد،...
آهی میکشم از سر افسوس و آرزو می کنم که چنین نشود، فقط همین از دستم بر می آید شاید ...

پ.ن.1: چهارشنبه ها کلاسی دارم که مجبورم می کند ساعت 3 از خونه بیرون بروم، ساعت خلوتی خیابان ها و البته ساعت توهم های عاشقانه، دلهره های کودکانه و شاید به تاراج رفتن چهره های معصومانه. قصد دارم از این به بعد گوشه هایی از آنچه را در این ساعت در خیابان می‏بینم اینجا یا در وبلاگ بعدی بنویسم.
پ.ن.2: هر بار که اینجا مینویسم بی نهایت خدا را شکر می کنم که قصد عزیمت از پارسی بلاگ را دارم! چند روزی است تردید دارم کدام سرویس وبلاگ نویسی را انتخاب کنم، ولی بالاخره باید انتخاب کرد، چیزی نمانده است.



تسنیم | پنج شنبه 88 مهر 16 | 12:50 صبح | نظرات []