فردا روز جوونه یعنی روز من! از این روز فقط همین رو می دونم. نه می دونم چرا این روز شده روز جوون و نه می دونم جوون یعنی چی؟ فقط می دونم فردا اتفاقا(!) تولد حضرت علی اکبر هم هست؛ همونی که روزای عاشورا خیلی اسمش تکرار میشه، همونی که بعضی وقتا به خاطرش گوشه چشمم تر شده، همونی که میگن جوون بوده، رشید بوده، زیبا بوده، شبیه ترین به پیامبر بوده، دوست داشتنی بوده و... شاید به خاطر همین چیزاست که عمر خیلی کوتاهی داشته...
راستی گمونم سنش حدودای 30 بوده و این یعنی ما هنوز تا پایان جوونی راه داریم...
دیگه نمی دونم چی بگم؟! فقط اینکه، به منم میگن جوون! بهم میگن آینده ساز ولی با این وجود خیلی ها معتقدن من با نسل قبل از خودم خیلی فرق می کنم، به قول معروف میگن جوونم بود، جوونای قدیم!! ولی با همه اینا من جوونم و پر انرژی و دوست دارم مثل خودم باشم، از نسل خودم و جوون بمونم، اونقدر جوون بمونم تا یه صبح جمعه ...
سازمان ملی جوانان(!) به مناسبت روز جوون یه پیام تبریک تو روزنامه چاپ کرده بود - بزرگ، حدود یه چهارم صفحه- نوشته بود:
" روز جوان، یک سبد گفتگوی دوستانه هدیه به فرزندانمان ."
فکر کردم کاش می نوشت گفتگوی واقع گرایانه، گفتگوی... کاش می شد!
پ.ن: راستی امشب به زور خودمون رو مهمون آقای پدر کردیم! از قدیم گفتن هر کی جوون داره پای لرزشم میشینه!! پیشنهاد می کنم شما هم بیکار نمونید، خوش می گذره...
پس نوشت: راستی قراره چند روزه دیگه اینجا یه تغییرایی بکنه، یعنی دقیق تر بگم روز نیمه شعبان. بهم سر بزنید! یادتون نره ها...