سلام .ديروز متن جديدت رو خوندم . الان هم اين يکي رو خوندم .
تلنگر خوبي بود. .فقط من با اين جمله آخري مشکل دارم.
يعني هر دو تا قسمتش يک مفهوم رو ميرسونه اين که ميخواد زندگي رو بازي کنه .يعني زندگي رو به بازيچه بگيره ، که همون مفهوم جمله دومه ..
سلام.
خب واقعا كمي پيچيده بود! من نه به دخترك كاري دارم نه به پسرك
دوست دارم والدينشون رو بشناسم و ازشون بخوام توضيح بدن كه
بچه هاشونو چه جوري تربيت كردن!؟
خدا آخر و عاقبت همه رو بخير كنه.
به نام خدا
سلام
خيلي غمگين مي نويسين، تراژدي بود؟
راستي اينو خودتون نوشته بودين؟ شايد از مطلب خيلي لذت نبردم اما از نگارش و از قلمتون خيلي خوشم اومد تا آخرش رو خوندم. خوب مي نويسين. ببخشين اين شكلكو شوخي كردم
يه سري هم به وبلاگ من بزنين بد نيست، يه مصاحبه منتشر نشده از تهيه كننده مستند شوك زدم، بياين بخونين، اما اگه خوشتون اومد:
1- لطفا لينكشو تو وبتون بذارين
2- وبلاگمو هم اگه لطف كنين تو بخش لينك دوستان قرار بدين آخه تازه كاره گناه داره.
پر رو شدم نه؟
البته من پيشاپيش لينك شما رو توي وبلاگم قرار دادم مي گين نه!! بياين نگاه كنين
ممنون
التماس دعا
سلام هي حتي مطلع الفجر و اين قرن قرن غلبه مستضعفين بر مستکبرين است
اينقدر دخترك پسرك كرديد كه حوصله از سرمون در رفت!
دل بعضي وقتا اوني نيس كه بايد باشه
ا2آ
5ص فقط براي فرج
حالا پيدا کنيد پرتقال فروش را که دخترک اشتباه کرده که دل بسته يا پسرک که دل دخترک رو به بازي گرفته.شايدم خيلي مهم نباشه ، مهم اينکه هميشه آخرش بايد يه دل بشکنه .اين يه قانونه حالا يکي يه بار شيشه دلش ميشکنه ولي هم چين دوباره از اول مي چسبونتش که ديگه هيچ کس جرات شکستنش رو پيدا نميکنه ولي امان از دست اونهايي که هنوز اين دل رو به هم نچسبونده دوباره صداي شکستنش رو ميشنون.يه نکته جالب ، چه طور اين دخترکا حرفاشون رو به هم نميزدن .آخه از دخترکا بعيد در مورد پسرکايي که اونها رو به بازي ميگيرن حرف نزنن.
راستي براي پ.ن اولت متاسفم .اميدوارم علي کوچولو هر چه زودتر دوباره حس داداش بزرگ تر بودن رو پيدا کنه.